ایران - عبدالعلی معصومی: دکتر ساعدی، پرچمدار مبارزۀ فرهنگی

دکتر غلامحسین ساعدی, یکی از بزرگترین نویسندگان ایران زمین است. او هنرمندی بود عمیقاً دلباخته هنر و مردم و عاشق سرزمینی که در آن بالیده و به بار نشسته بود. از این رو بود که وقتی از میهن آبایی که در آن ریشه داشت، دور شد, غم غربت و آوار درد و داغ مردمِ به سوگ نشسته, او را از پادرانداخت و غصّه مرگ شد.

دکتر ساعدی عمیقاً دلبستة آزادی بود و تا بُن دندان با استبداد و خودکامگی سر ستیز داشت. با خودکامگیهای شاه و شیخ درافتاد و تا پایان نیز, تن به ذلّتِ تسلیم و وادادگی نداد. با نوشتن و اجرای نمایشنامه هایی مانند «دیکته و زاویه» و «پرواربندان», آشکارا, با رژیم شاه چنگ در چنگ شد و در این راه زندان و در به دری را به جان خرید. در رژیم خمینی نیز از نخستین روزهای بهارِ آزادی, پیش از آن که «رژیمِ هنرکش» آخوندی, بساطش, را, کاملاً, بگستراند, نفیرِ استبدادِ مذهبی را از زیرِ رِدای خمینی شنید و در نیمۀ فروردین 1358, در مقاله یی با عنوان «هنرزُدایی, مُهلِک ترین ضربت, بر پیکرِ فرهنگ فردا» نوشت: «نشانه های پیدا و ناپیدای هنرزدایی در درونِ دولتِ موقّتِ انقلاب, اگر نه تمام مردم را, که عدّۀ بسیار زیادی را به شدّت, نگران کرده است» و هشدارداد که «تمام تلاشِ استبدادی, چه در جلوگیری از هنر اصیل و چه در پرورشِ هنرِ وابسته به نظامِ مسلّط, چگونه با شکست رو به رو شد و چگونه با آن همه سانسورِ وحشتناک, نتوانستند ادبیات و هنرِ پویا را به نابودی محض بکشانند و چگونه با آن همه یقه درانیها و ولخرجیهای غیرضروری و سرِ کیسه شُل کردنها, نتوانستند هنرِ پوشالی و فرمایشی موردنظرِ خود را به کرسی اعتبار بنشانند» و تأکیدکرد اگر در بر همین پاشنه بچرخد «از هم اکنون برای مبارزه با غول سانسورِ دیگری, با شکل و هیبتِ دیگری, باید, آستینها را بالازد و آماده شد».


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر