ایران - خروش قیام آفرینان در انقلاب ضدسلطنتی - از کجا تا به کجا آمده‌ایم؟ (قسمت ششم)

از کجا تا به کجا آمده‌ایم؟ (قسمت ششم):


آزمایش تاریخی خمینیاواخر اردیبهشت 60، مجاهدین نامه‌یی به خمینی نوشتند. در آن نامه خواستار ملاقات حضوری همراه با اعضا و هوادارانشان شدند. دوباره بر حق آزادی برای همه‌ی اقشار جامعه تصریح کردند. خواستار یک زندگی مسالمت‌آمیز سیاسی شدند. گزارشی هم از جنایتهای روزمرّه‌ی باندهای جانی و چماقدار که فضای سیاسی ایران را به گروگان گرفته بودند، به خمینی دادند و تقاضای رسیدگی کردند. خمینی تا یک هفته سکوت کرد. بعد هم بدون آن‌که پاسخ نامه‌ی مجاهدین را بدهد و یا ذرّه‌یی خودش را از باندهای آزادی‌کش بری بداند، در یک سخنرانی برای حزب‌اللهی‌های خودش، غیرمستقیم، خطاب به مجاهدین گفت که نیازی نیست شما بیایید، من می‌آیم نزد شما! 

می‌بینیم مجاهدین هر قدمی به سمت یک زندگی و حضور سیاسی با حفظ آزادی برای همه برمی‌دارند، انگار پایشان به سنگ می‌خورد. خیلی عجیب است که از آن انبوه انبوه نامه و شکایتی که مجاهدین به مقامات رژیم دادند، طی 2.5 سال حتی به یک درخواست هم جواب داده نشد. صاف صاف 54نفر از این‌ها را در روز روشن و در خیابان و کوچه و محله، با چاقو و قمه و دشنه و ژ ـ 3 کشتند، اما یک نفر از مسئولان دولتی و قضایی این رژیم به دادخواست مجاهدین و وکلایی که این کارها را دنبال می‌کردند، یک خط پاسخ ندادند. خمینی هم برای این‌که هیچ مسئولتی نپذیرد و خیال خودش را از همه‌چیز راحت کند و نیز از طرفی دست عمله و اکره‌اش علیه گروه‌های سیاسی مخالف را باز بگذارد، در دجّالانه‌ترین رویکرد، گفته بود که «خودشان، خودشان را شکنجه می‌کنند و می‌کشند»! 

ادامه در لینک 

#ایران #تهران #انقلاب #آزادی   _فقیه #مسعودرجوی #مجاهدین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر