گزیده کتاب «راه حسین» - قسمت چهارم

گزیده کتاب «راه حسین» - قسمت چهارم






جنگ

پس از چندی که امام حسن (ع) دشمن را در موضع خود استوار یافت، اتمام‌حجت کرده، مردم را در مسجد گردآورد و طی خطابه‌یی که با آیه «لن‌تنالوا البر حتی تنفقوا مماتحبون» آغاز می‌شد، ایشان را به‌جهاد فراخواند. از این دعوت چنان‌که باید استقبال نشد و تنها تلاش پرشور یاران صدیقی بود که سبب شد گروههایی به‌نخیله که میعادگاه امام (ع) بود بیایند. امام حسن (ع) خود نیز، پس از آن‌که عده‌یی را مأمور کوچاندن مردم کوفه کرد و به‌نخیله رفت، در آنجا به‌ تنظیم امور پرداخت و سپس در دیر عبدالرحمن فرود آمد. در این محل بقیه سپاهیان نیز به‌هم پیوستند که جمعاً 40‌هزار نفر می‌شدند. امام (ع) مقدمه‌یی به‌ تعداد 12هزار نفر به‌ فرماندهی عبیدالله‌ بن عباس را پیش فرستاد. ضمناً برحسب شناخت کلی که از اوضاع داشت، قیس‌بن‌سعد و سعیدبن قیس را نیز با او فرستاد تا در صورت ضرورت یکی جانشین دیگری شود تا بدین‌وسیله کنترل و مرکزیت مستحکم و دقیقی اعمال گردد. از آن‌سو معاویه که غالب حکام و فرمانداران را با لشکریانشان به‌کمک خود خوانده بود به جنگ آمد! در اولین‌ روز تفوق نسبی از آن لشکر عبیدالله بود. ولی تحت تأثیر وسوسه‌های معاویه سرانجام او خود را به یک میلیون درهم فروخت و شبانه به‌ او پیوست. به‌راستی عبیدالله انقلابی موقتی بود که با ترک اردویش، بار دیگر این حقیقت را اثبات نمود که کمی کارکردن مشکل نیست، مشکل آن است که انسان در تمام طول عمر خود کار نیک کند، از کارهای نکوهیده و مذموم بپرهیزد، در جهت منافع توده‌های وسیع مردم و جوانان و انقلاب عمل کند و سالهای متمادی لاینقطع، سخت مبارزه کند. این واقعاً کار بسیار مشکلی است!  ادامه در لینک 







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر