گزیدهای از کتاب «راه حسین» - قسمت هشتم زن انقلابی ـ وجود تاریخی جدید
در رسالت نهضت حسینی بود که زن انقلابی، بهمثابه وجود تاریخی جدید، نقشآفرینی کرد. در این مورد، اولین زن، زینب کبری، پرورش یافته دامان فاطمه زهرا (ع)، بود که میبایست رهبری جنبش را پس از امام (ع) بهدست گیرد و کار آن را بهاتمام رساند. اکنون بر امام (ع) است که در این روزهای سخت، خواهر را برای احراز این مسئولیت سنگین آماده سازد.
چون اندکاندک آشکار شد که جنگ ناگزیر است، همه بر آن آگاهی یافتند و البته نتیجه چنین پیکاری از پیش روشن بود. زینب پریشانحال گفت: «امروز است که بیبرادر شوم، ای جانشین گذشتگان و ای پناه باقیماندگان…».
امام (ع) چون این نگرانی را ملاحظه نمود، در مقابلش محکم ایستاد و چنین گفت:
«یا اختاه لایذهبنّ بحلمک الشیطان فانّ اهل السّماء یموتون و اهل الارض لایبقون. کل شیئ هالک الا وجهه، له الحکم و الیه ترجعون. فاین ابی وجدی الـّذان هما خیر منی ولی بهما و بکل مسلم اسوه حسنه»، «ای خواهر نگران باش که شیطان حلم ترا نرباید (نگران مباش که من کشته میشوم) و بدان همه اهل آسمانها میمیرند و زمینیان نیز بقای جاویدان نخواهند داشت. جز خدای کسی بر جای نماند و جز خدای کسی حکم نمیراند. بازگشت همگان بهسوی اوست. اکنون بگو پدر من مرتضی و جد من مصطفی چه شدند؟ که هر دو برتر از من بودند؛ اکنون من باید از ایشان و دیگر مسلمانان پیروی کنم».
و اینجا کاسه دو چشمان حسین (ع) پر از اشک شد و گفت: «لوترک القطا لنام. یا اختاه بهحقی علیک اذا انا قتلت فلاتشقّی علی جیباً و لاتخمشی علی وجها…»، «اگر پرنده بهحال خود واگذاشته میشد و صیاد تعقیبش نمیکرد، هرآینه بهخواب خوش میآرمید. ای خواهر ترا سوگند میدهم به حق من بر تو، گاهی که من کشته شوم، گریبان در مرگ من چاک نزن و چهره بهناخن خراشیده مکن».
ادامه در لینک
در رسالت نهضت حسینی بود که زن انقلابی، بهمثابه وجود تاریخی جدید، نقشآفرینی کرد. در این مورد، اولین زن، زینب کبری، پرورش یافته دامان فاطمه زهرا (ع)، بود که میبایست رهبری جنبش را پس از امام (ع) بهدست گیرد و کار آن را بهاتمام رساند. اکنون بر امام (ع) است که در این روزهای سخت، خواهر را برای احراز این مسئولیت سنگین آماده سازد.
چون اندکاندک آشکار شد که جنگ ناگزیر است، همه بر آن آگاهی یافتند و البته نتیجه چنین پیکاری از پیش روشن بود. زینب پریشانحال گفت: «امروز است که بیبرادر شوم، ای جانشین گذشتگان و ای پناه باقیماندگان…».
امام (ع) چون این نگرانی را ملاحظه نمود، در مقابلش محکم ایستاد و چنین گفت:
«یا اختاه لایذهبنّ بحلمک الشیطان فانّ اهل السّماء یموتون و اهل الارض لایبقون. کل شیئ هالک الا وجهه، له الحکم و الیه ترجعون. فاین ابی وجدی الـّذان هما خیر منی ولی بهما و بکل مسلم اسوه حسنه»، «ای خواهر نگران باش که شیطان حلم ترا نرباید (نگران مباش که من کشته میشوم) و بدان همه اهل آسمانها میمیرند و زمینیان نیز بقای جاویدان نخواهند داشت. جز خدای کسی بر جای نماند و جز خدای کسی حکم نمیراند. بازگشت همگان بهسوی اوست. اکنون بگو پدر من مرتضی و جد من مصطفی چه شدند؟ که هر دو برتر از من بودند؛ اکنون من باید از ایشان و دیگر مسلمانان پیروی کنم».
و اینجا کاسه دو چشمان حسین (ع) پر از اشک شد و گفت: «لوترک القطا لنام. یا اختاه بهحقی علیک اذا انا قتلت فلاتشقّی علی جیباً و لاتخمشی علی وجها…»، «اگر پرنده بهحال خود واگذاشته میشد و صیاد تعقیبش نمیکرد، هرآینه بهخواب خوش میآرمید. ای خواهر ترا سوگند میدهم به حق من بر تو، گاهی که من کشته شوم، گریبان در مرگ من چاک نزن و چهره بهناخن خراشیده مکن».
ادامه در لینک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر