ایران- دادگاه میرزارضا کرمانی: من آخرین نفر نیستم

«من آخرین نفر نیستم» - ب. بهمنی


برآ اى آفتاب اى توشة اميد
برآ اى خوشة خورشيد
تو جوشان چشمه اى من تشنه اى بیتاب
برآ سرريزکن تاجان شود سيراب
در اين شب،جنگ با اهريمنى پرخاشجو دارم
با درود به همة رزمندگان راه آزادي ايران كه بيامان براي تابيدن خورشيد آزادي بر ميهن اسيرمان سالیان و بلکه قرنها در پیکار و جنگ بی امان هستند.


به‌مناسبت سالروز اعدام میرزا رضا کرمانی شهید راه آزادی در 18مرداد1275
س ـ این تپانچه که داشتی ششلول بود؟
ج ـ خیر پنج‌لول روسی بود.
س ـ از کجا تحصیل کردید؟
ج ـ در بار‌فروش از شخص میوه‌ خری که برای بادکوبه میوه حمل می‌کرد با سه‌تومان و دوزار به‌انضمام پنج فشنگ خریدم.

س ـ آن وقت که خریدید با همین نیت خریدید؟
ج ـ خیر برای مدافعه خریدم. به‌خیال نایب‌السلطنه بودم.

س ـ … پس چرا او را نکشتید؟
ج ـ هم‌چو خیال کردم که اگر او را بکشم، ناصرالدین شاه با این قدرت هزاران نفر را خواهد کشت. پس باید قطع اصل شجر ظلم را کرد، نه‌شاخ و برگ را. این است که به‌تصورم درآمد و اقدام کردم.


واپسین سالهای قرن نوزدهم

آخرین سالهای قرن نوزدهم، (هم‌چون امروز)، ایران در شرایط انفجاری قراردارد. ستم حکومت استبدادی، باعث نارضایتی شدید مردم شده است. قحطی و گرانی و فقر شدید بر خشم مردم می‌افزاید. از سوی دیگر قتل رجال ترقی‌خواهی هم‌چون قائم‌مقام فراهانی و میرزا تقی‌خان امیرکبیر بر شبهه هر گونه اصلاح حکومت از درون و بر هر گونه شعار اصلاح طلبی سردمداران حکومت، مهر باطل زده است.
  در چنین سالهایی یکی از فرزند دلیر مردم کرمان، تصمیم به مقاومت می‌گیرد… 
ادامه در لینک