ایران - شاهدان قتل عامهای سال ۱۳۶۷

گواهیهای شاهدان قتل‌عام۶۷ - حسن ظریف و محمود رویایی

در دنیا کس خبردار نشد که در این ۳۷سال چی بر سر ملت ایران آمده است. بهترین فرزندان و عزیزان بدست این جانیان کشته شدند بدون آنکه نام و نشانی از آنها در جایی برده شده باشد. از سال ۶۰ تا ۶۷ و بعد از آن چگونه دسته دسته به جوخه های تیرباران سپرده شدند و شاهدی باقی نماند مگر انگشت شماری ناچیز که توانستند برخی از داستانهایی که دیده بودند بیان کنند. داستانهای نادیده فراوان است که کسی بازگو نکرد. 

 ایراد شده در سمینار قتل‌عام شهیدان 67 در شهر اشرف مورخ 18مرداد 1378
1. حسن ظریف
من حسن ظریف که از سال 60 تا 72 به مدت 12سال در زندانهای قزل‌حصار، اوین و جمشیدیه بودم. خود من در اون مقطع که تیرماه سال 67بود با چند نفر از بچه‌ها که تازه از انفرادی آمده بودیم، به‌صورت قرنطینه در اتاق 95سالن 6 بودیم. با مورس با سلولهای کناری تماس می‌گرفتم تا خبرهای داخل و بیرون زندان رو بگیریم. حدود ده نفر بودیم. اما روز 28تیر ماه، یعنی درست روز بعد از پذیرش آتش‌بس توسط خمینی یعنی همون جام زهری رو که خورد، دیدیم که یکروز پاسدار اسماعیلی، جلاد شناخته شده بند اومد ما رو با عجله از آموزشگاه به انفرادی بردند.
هنوز هیچ‌کس نمی‌دانست هدف چیه؟ و چرا این‌قدر با عجله و سرعت این جابه‌جاییها انجام می‌شه.. چرا؟ چون در جای جای زندان، در مسیر دیدیم که تحرکاتی غیرمعمول شروع شده. فردا صبحش شد از طریق مورس فهمیدم که بقیه بندهای بند عمومی سالن شش رو هم آورده‌اند. از طریق مورس فهمیدم که از بندهای عمومی 325 هم در دسته‌های سی چهل نفره دارند به انفرادی میارند بعضیها رو به انفرادیهای 209 بعضیها رو به انفرادی موسوم به آسایشگاه. 

ادامه در لینک